بزرگترین غمت
سلام قند عسلم
امروز 16مهرماه تصمیم گرفتم کم کم شما را از شیر بگیرم
الهی بمیرم مامان جونم میدونم خیلی برات سخته ترک این کار ولی چاره ای جز این
ندارم چون اصلا غذا نمی خوری دلم می خواست تا دو سالگی بهت شیر بدم ولی............
تصمیم داشتم یه دفعه ای از شیر بگیرمت ولی ظهر موقع خواب خیلی بی قراری کردی و تصمیمم
این شد که تدریجی از شیر بگیرمت
اول خودم نشستم یه دل سیر گریه کردم اخه دلم برا این روزا تنگ میشه
برا لحظه هایی که تو بغلم بودی و شیر می خوردی
امیدوارم منو ببخشی که دارم اذیتت می کنم نمی دونی چه جوری اشک می ریزی
و ممه می خوای .........رو ممه را چسب زدم تو هم ناراحت میشی و
میای بوسش میکنی و بعدم نازیش میکنی این کارارا که میکنی من بیشتر زجر می کشم
انشاالله این مرحله هم به سادگی بگذره
سن هستی مامان تو این لحظه:
1سال و 10 ماه و 6 روز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی