سلام بعد از کلی تاخیر
سلام به دختر نازنازی خودم
خوبی مامان جونم
خیلی دوست دارم جیگر
میدونم مامان و می بخشی واسه این همه تاخیر اخه تو خیلی مهربونی
ببخشید قند عسلم الان دوهفته ای میشه از مسافرت برگشتیم ولی چیزی برات ننوشتم
پنجشنبه ٢١/٦/٩٢ با مامانی و باباحسین و عمو بهزاد و خاله پریسا راهی سفر شدیم
اول قرار شد بریم مشهد چون می خواستیم برا تولد امام رضا اونجا باشیم
خیلی شلوغ بود و درست و حسابی نشد زیارت کنیم اما خدا را شکر که قسمت شد و رفتیم
پابوس امام رضا
اخرین باری که رفتیم مشهد شما فسقلی خانم تو دل مامانی بودی و ٧ماهت بود.
موقع نماز که میرفتیم حرم همون موقع می خوابیدی تو این همه سرو صدا و شلوغی و منم
راحت نمازم و می خوندم الهی فدای دخترم بشم خیلی گلی عزیزم
قبل از اینکه بریم مشهد یه چادر برات دوختم وقتی می خواستیم بریم حرم
سرت می کردیهمه برات ذوق می کردند چادر خیلی بهت میاد جیگر مامان
در کل سه روز مشهد بودیم با اینکه فرصتمون کم بود برای زیارت ولی خیلی خوب بود و خوش گذشت
سه شنبه راهی شمال شدیم وقتی دریا را دیدی مگه تو ماشین بند میشدی و داد و فریاد میزدی که
بری لب اب ویلایی که اجاره کردیم لب دریا بود و منظرش عالی بود
بعد یه استراحت کوتاه و ناهار خوردن رفتیم دریا ولی چون نزدیک غروب بود هوا سرد شده بود
تو که کلی ذوق کرده بودی ولی یه کمم میترسیدی وقتی میبردمت جاهایی که عمیق تر بود اما
به روی خودت نمی اوردی و الکی می خندید
خلاصه این دو روزه یه اب تنی حسابی کردی خیلی بهت خوش گذشت
منو بابا محسنم سوار جت اسکی شدیم خیلی بهمون حال داد ولی بابا
میترسید تند بره اخه هوا داشت تاریک میشد و دریا هم یه کمی طوفانی بود ولی خوب بود جات خالی
مسافرتمون کم بود ولی خیلی خیلی خوش گذشت ایشاالله قسمت شه دوباره بریم
این هم یه سری از عکسای دختر نازنازیم
اینجا طبس می خواستیم صبحونه بخوریم
خانم مامان با این چادر خوشملش
فدای اون حجابت بشم فرشته کوچولو
اینجا شب تولد امام رضا بود تو صحن ازادی که حوض و با گل تزیین کرده بودند
اینج محوطه ویلامون بود و شما هم البالو خورده بودی و صورتتون به این روز افتاده
یه خواب شیرین و رویایی کنار ساحل
عزیز دلم دومین مسافرتت هم تو سن 1سال و 10 ماهگیت رفتی