درد و دل های مادرانه
دختر عزیزم ان روز که مرا پیر و از کار افتاده یافتی........
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم......اگر صحبت هایم
تکراری و خسته کننده شد.........
صبور باش و درکم کن......
یادت بیاور وقتی که کوچک بودی مجبور بودم روزی چندین بار لباسهایت را عوض کنم و یا برای
سرگرمی و خواباندنت بارها و بارها داستانی را برایت تعریف می کردم......
وقتی برای ادای کلمه ای یا مطلبی حافظه ام یاری ام نمی کند به من فرصت بده و عصبانی
نشو........
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند دستانت را به من بده همانگونه که اولین قدمهایت را کنار من
برمیداشتی..........
دختر نازنینم اگر مزاحم تو هستم خسته و عصبانی نشو یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم......
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم.........
دلبندم...دختر زیبای من....
به یاد داشته باش که بی نهایت تو را دوست دارم و خواهم داشت........