تعطیلات عید
سلام عروسکم
حال دختر خوشگلم چطوره
تعطیلات امسال که حسابی بهت خوش گذشت
امروز که دارم برات می نویسم 15 فرودین روز اخر تعطیلاته موندم فردا چیکار کنم با دلتنگی خودم
برا بابا و تو که این چند وقته همش بیرون بودی و دیگه عادت کردی
روز 10 و 11 عید با بابا جان و عمه هات رفتیم مشهد اردهال 3 ساعت تا اونجا راه بود خیلی خوش
نگذشت چون هوا خیلی سرد بود و شدید باد میومد و نمیشد از تو اتاق بیایم بیرون و این
دو روزه همش تو اتاق بودیم برا همین حوصلمون سر رفت تو که هی می گفتی مامان بریم خونمون
ولی زیارتگاهش خوب بود برای همه دعا کردم اگه خدا قبول کنه توی صحن امامزاده خیمه زده
بودند و بچه ها میرفتند قران می خوندند و جایزه می گرفتند تو هم رفتی به حاج اقایی که اونجا بود
گفتی جایزه من و بده می خوام برم اونم بهت یه کارتایی داد که روش سوال قرانی نوشته بود
حالا دیگه هر چی حاج اقا می بینی میگه جایزه منا بده
تازه شعرم براشون می خونی میگی حاج اقا میای بریم تو باغا
یه کم از چیزایی که یاد گرفتی برات بگم:شعر حسنی را کامل بلدی.شعر شاپرکی گفت چی گفت
که تو پنگول می خونه را بلدی .یه توپ دارم قلقلیه را تا نصفه بلدی.و چند تا شعر دیگه فعلا دیگه
چیزی یادم نمیاد
کارایی که بلدی:لباساتو خودت بلدی بپوشیکله معلق بدون کمک ما انجام میدی.ادم و
خیلی قشنگ میکشی کلا نقاشیت خیلی خوبه.
حالا بریم سراغ عکسات
این همون لباسایی که گفتم برات دوختم البته چند دفعه شستم و بعد ازشون عکس گرفتم
بدون کتش
لباس تو خونه ایت
این عکسا هم تو حیاط خونمونه
الهی قربون خنده هات بشم شیرینم
عاشق رفتن تو باغچه ایی نمیدونم چه لذتی داره برات اینکار
دختر نازم 2 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره