تولد
سلام عزیز دلم تولدت مبارک نفسی مامان ببخشید گلم امسال نتونستم برات یه تولد مفصل بگیرم اخه تو امتحانای مامان بود انشاا....سال دیگه جبران کنم.اینم عروسک مامان ...
نویسنده :
مامان نسرین
16:36
سال 1392
سلام قلب مامان.عیدت مبارک عزیز دلم میدونم چند ماهی میشه اصلا به وبت سر نزدم و برات چیزی ننوشتم ببخشید گلم این روزا خیلی سر مامانی شلوغ بود درسام از یه طرف کارای خونه و شیطنتای شما از یه طرف دیگه اما حالا دیگه سرم خلوت تر شده و بیشتر وقتمو با شما می گذرونم این روزا با کارای جدیدی که یاد گرفتی شیرینتر و دوست داشتنی تر شدی درست نمی تونی حرف بزنی ولی با اشاره مفهوم و میرسونی.امسال سال تحویل ...
نویسنده :
مامان نسرین
16:32
اتلیه مامان
دخترم فرشته شده
سلام فرشته کوچولوی مامان الهی مامان قربونت بشه عزیز دلم چقدر ناز می شی وقتی چادر سرت می کنی وقتی مامان میاد نماز بخونه شما هم چادرتا بر میداری و میای کنارم نماز می خونی زیر لبم برا خودت یه چیزایی می گی این هم چند تا از عکسات. داری دعا می کنی دختر گلم در حال غر زدن چون دوست نداره روی سجاده بشینه من عاشق این عکستم ...
نویسنده :
مامان نسرین
16:19
نقاشی
دفتر نقاشی جدید پریا خانم شده میز ارایش مامان و مداد رنگیاش شده خط لب و مداد چشم مامان بیچاره اخه تو یه ذره بچه زندگی برای من زندگی نذاشتی همه چیزا نابود کردی. ...
نویسنده :
مامان نسرین
16:07
اب تنی
سلام ملوسک مامان دیروز رفتیم کنار زاینده رود و گل دخترم حسابی اب تنی کرد تو اون هوای گرم خیلی بهت چسبید کلی کیف کرده بودی بعد از یه اب تنی حسابی با بابا داشتی قدم می زدی که یه دفعه دویدی و خوردی زمین الهی بمیرم دستت زخم شد و کلی گریه کردی من هم برا اینکه ساکتت کنم دوباره بردمت اب بازی این هم عکسای نفس مامان و این دستای فرشته ی من که زخم شده &nb...
نویسنده :
مامان نسرین
16:03
پریا معتاد شد
الهی مامان فدای این تقلیدات بشه که هر کاری و می بینی زود یاد می گیری کار جدیدت شده قلیون کشیدن البته قلیون بی ذغال اینقدر با مزه می کشی بعدم که می خوای بدی به بابا می گیری رو سر قلیون یعنی داری ضدعفونیش میکنی ...
نویسنده :
مامان نسرین
15:39
مهمونای جدید خانم گل
سلام کنجد مامان چند روزیه سرت به مهمونای جدیدت گرم شده ولی اصلا مهمون داریت خوب نیس مامانی اینقدر اذیتشون می کنی که حد نداره مهموووون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مهمونای دختر ناز نازی من دو تا جوجه کوچولو مثل خودشن عمو علی برات خریده ولی از دست تو ارامش ندارند همه بلایی سر این بیچاره ها میاری وقتی تو اتاق افتاب میاد میرند می خوابند اونم چه خوابی البته اگه شما بزارید میری و با پاهات می زنی زیرشون و اون بیچاره هام از ترس فرار می کنند یا به من می گی بزارشون رو صندلی وقتی می پرند براشون دست می زنی یه بار پای یکیشون  ...
نویسنده :
مامان نسرین
15:29